.: آشنایی با جلسات شرح مثنوی :.


 

ثبت‌نام در خبـرنامه

 

برای عضویت در خبرنامه، آدرس دقیق ایمیل خود را در کادر زیر وارد کرده و دکمهٔ عضویت را کلیک کنید:

ایمیل شما:

در کمتر از یک دقیقه ایمیلی از طرف سایت گوگل برایتان فرستاده می‌شود که باید لینکی که در آن هست را کلیک کنید تا عضویت شما تأیید(ثبت) شود. بدین ترتیب در لیست خبرنامهٔ سایت قرار می‌گیرید و هرگونه خبر جدید و اطلاعات جلسهٔ آنلاین یا هر برنامهٔ تازه‌ای که ارائه شود، از طریق ایمیل‌تان به اطلاعتان خواهد رسید.

» اگر ایمیلی از طرف گوگل دریافت نکنید بدین معنی است که آدرس ایمیل خود را صحیح وارد نکرده‌اید.

» پس از ثبت عضویت، آدرس ایمیل Panevis.Newsletter@Gmail.com را به بخش Contacts سرویس ایمیل خود اضافه(Add) نمائید. در غیر اینصورت ممکن است ایمیل‌های خبرنامه را دریافت ننمایید.


لوگوی جلسات

 
 

نظرسنجی


پیـوندها

تازه‌ترین خبرنامه آرشیو آنلاین جلسات شرح مثنوی معنوی
 سفارش DVD آرشیو جلسات شرح مثنوی
راهنمای جامع برنامهٔ Paltalk
صفحهٔ جلسات شرح مثنوی در facebook
سایت محمدجعفر مصفا

 
کلوب مثنوی معنوی مولانا
معرفی کتاب، CD ، مقاله، سایت و وبلاگ
 
کتابخانه شعر
رادیو حافظ

رادیو سعدی
رادیو مولانا
کتاب‌های صوتی خودشناسی

 لغتنامه فارسی به فارسی
 
صفحه اصلی کل جلسات (مولانا، حافظ، سعدی ...)
 

آرشیو صوتی و متن
 
بروی کلمهٔ "مثنوی معنوی" کلیک کنید:


 
 


پادکست جلسات شرح مثنوی معنوی مولانا

بروی تصویر iPod کلیک کنید:



سفارش DVD تمامی جلسات برگزار شدهٔ شرح مثنوی

بروی تصویر DVD کلیک کنید:



اهدای کمک به برنامه‌ها

بروی کلمهٔ Donate کلیک کرده و توضیحات را بخوانید:


تماس با ما

برای ارتباط با تیم گردانندهٔ جلسات، پیام خود را به آدرس زیر ایمیل نمایید:

کلوب جلسات شرح مثنوی در سایت facebook :


جستجو

در متن داستان‌ها و غزلیات


Share
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

<---- برای شنیدن توضیحات مربوط به جلسات آنلاین شرح مثنوی و غزلیات مولانا بر روی دکمهٔ پخش کنار صفحه کلیک کنید
 


 

 

 

   

» معرفی: این وبلاگ جهت مدیریت جلسات اینترنتی(تله‌کنفرانس) شرح و تفسیر داستانهای مثنوی معنوی مولانا و نیز شرح غزلیات شمس تبریزی(دیوان شمس) است. این جلسات از سال 2003 میلادی بصورت Online در سرویس‌های مخصوص تله‌کنفرانس مانند Paltalk ، Yahoo Messenger ، inSpeak ، FarToFar و Woozab برگزار می‌شد و علاقمندان از ایران، اروپا، امریکا، کانادا، استرالیا، هندوستان، روسیه و کشورهای دیگر بشکل Online حضور می‌یافتند. آرشیو تمامی جلسات برگزار شده بصورت صوتی (mp3) و نیز متن (pdf) در صفحهٔ آرشیو قرار دارد و می‌توانید بصورت رایگان آنها را دانلود نموده و استفاده نمایید.

   در ماه مارس سال 2008 بعلت ضعیف شدن شدید خط اینترنت در ایران برگزاری این جلسات بصورت Online برای مدتی متوقف شد و بمدتی برنامه‌ها بشکل ارسال خبرنامه ارائه گردید و چندین جلسه بصورت Offline برگزار شد. اما از جلسه 101 به بعد، برنامه‌ها دوباره بشکل Online برگزار می‌شوند. بدین شکل که: ابتدا در خبرنامه جلسات عضو می‌شوید، سپس هر هفته یا هر ده روز یکبار به ایمیل شما خبرنامه فرستاده می‌شود و در این خبرنامه، توضیحات، دستور کار و برنامهٔ جلسهٔ آنلاین، روز و زمان برگزاری جلسه و نحوهٔ شرکت در جلسهٔ آنلاین همه آورده می‌شود. نمونهٔ خبرنامه‌های ارسال شده برای اعضاء را در صفحهٔ تازه‌ترین خبرنامه(در قسمت آرشیو آن) می‌توانید ببینید.


»
عضویت در خبرنامه: بنابراین جهت استفاده و ارتباط با این برنامه‌ها، لازم است در خبرنامه(Newsletter) عضو شوید: جهت عضویت، در سمت راست این صفحه، در قسمت خبرنامه،  یا در کادر پایین، آدرس email خود را بدقت وارد نمایید، و آنگاه دکمهٔ "عضویت" را کلیک نمایید:
 
ایمیل دقیق شما:


سپس در کمتر از یک دقیقه ایمیلی از طرف سایت گوگل برایتان فرستاده می‌شود که باید لینکی که در آن هست را کلیک کنید تا عضویت شما تأیید(ثبت) شود.(اگر ایمیلی از طرف گوگل دریافت نکنید بدین معنی است که آدرس ایمیل خود را صحیح وارد نکرده‌اید.) بدین ترتیب در لیست خبرنامهٔ سایت قرار می‌گیرید و هرگونه خبر جدید و جلسه آنلاین یا هر برنامهٔ تازه‌ای که ارائه شود، از طریق پست الکترونیکتان به اطلاعتان خواهد رسید.
 

  پس از تأیید ایمیل عضویت در خبرنامه، لازم است برای اینکه مطمئن شوید ایمیل‌های خبرنامه در فولدر Spam ، Bulk یا Junk ایمیل‌تان نرود، آدرس ایمیل Panevis.Newsletter@Gmail.com را به بخش Contacts سرویس ایمیل خود اضافه(Add) نمایید.
 
توجه: عضویت به روش فوق، بصورت اتوماتیک است و توسط سایت گوگل انجام می‌شود. اگر نمی‌توانید بوسیله روش فوق عضو شوید، می‌توانید یک ایمیل با موضوع Molana Newsletter به آدرس Panevis.Newsletter@Gmail.com ارسال نمایید تا شما را عضو کنیم.

   خبرنامه‌ها معمولاًً هر دو هفته یکبار، چهارشنبه یا پنجشنبه،‌ و با عنوان Newsletter از طرف Panevis به ایمیل شما ارسال می‌شود. چنانچه آنها را در فولدر Inbox خود دریافت نمی‌کنید، فولدر Spam ، Bulk یا Junk خود را چک نمایید.
نمونهٔ خبرنامه‌های ارسال شده برای اعضاء را در صفحهٔ تازه‌ترین خبرنامه(در قسمت آرشیو آن) می‌توانید ببینید.
 
» آرشیو جلسات برگزار شده: اعضای جدید، حتماْ فایل صدای جلسات گذشته (بخصوص جلسهٔ اول تا دوازدهم) را گوش دهند. مباحث این جلسات بهم مرتبطند. آرشیو فایل‌های صوتی جلسات گذشته همراه با متن اشعار مورد شرح و تفسیر، در صفحهٔ آرشیو آمده است. به صفحهٔ آرشیو مراجعه نموده  و فایل‌ها را دانلود نمائید و بوسیله هر گوشی مبایل، mp3 player یا هر دستگاه و برنامه پخش‌کننده mp3 می‌توانید از فایل‌های صوتی استفاده نمائید. DVD کامل آرشیو را نیز می‌توانید از طریق صفحهٔ آرشیو سفارش دهید.
 
 
توصیه: از بخش "پیوندها" در ستون سمت راست صفحه حتماً دیدن کنید. همچنین اطلاعات مفید زیادی دربارهٔ این جلسات در ستون سمت راست همین صفحه آورده شده است.

 
 
 
 

 
>---------------========--------------<
 
توضیحات کلی دربارهٔ استفاده از برنامه‌ها: بروی دکمهٔ پخش صدا کلیک کنید.
 
 

      فایل‌های صوتی هر جلسه، چند روز بعد از برگزاری آن، در صفحهٔ مخصوص آن جلسه و نیز در صفحهٔ آرشیو قرار داده می‌شوند.
 
>-----------===============================================----------<

 

جلسهٔ صد و پنجاهم:

   این جلسه در تاریخ جمعه دهم فوریه 2012 (21 بهمن 90) برگزار گردید. جزئیات بیشتر را در خبرنامهٔ این جلسه بخوانید.
 
   دوستان تازه‌وارد، قبل از شرکت در جلسات آنلاین، فایل‌های جلسات ابتدایی و نیز صفحهٔ مقدمهٔ جلسات را گوش دهند و بخوانند.

 
 
مهم: جلسات در برنامهٔ Paltalk برگزار می‌گردد. راهنمای جامع برنامهٔ پالتاک را با کلیک بروی اینجــا می‌توانید بخوانید. اگر قبلاً برنامه پالتاک را نصب کرده بودید، لازم است آن را دوباره دانلود و نصب کنید. این برنامه update شده است.
 

--------


»
برنامهٔ این جلسه: 

   ١.
شرح غزل شماره‌ی 510 از دیوان شمس
   ۲. بررسی پرسش‌های دوستان

      + متن حکایت مورد بررسی در این جلسه و نیز غزل مورد نظر در ادامه آمده است.


»
شنیدن و دانلود فایل‌های صوتی این جلسه:

  فایل پیش‌جلسه که در آن صورت ظاهری داستان بیان شده را می‌توانید ذیلاً گوش دهید و یا دانلود کنید:

.: دانلود مستقیم فایل صوتی پیش‌جلسه :.

  

لینکهای مستقیم فایلهای این جلسه:         .: بخش اول :.           .: بخش دوم :.           .: بخش سوم :.         .: بخش چهارم :. 

 

اگر از طریق جعبهٔ فوق یا لینکهای مستقیم موفق به دانلود نشدید، با مراجعه به صفحهٔ آرشیو می‌توانید فایل‌ها را دانلود کنید. -> صفحهٔ آرشیو
 



»» متن داستان این جلسه:

     + پس از شنیدن داستان، در صورت تمایل، نظر و تفسیر خود را از طریق بخش "پیام‌ها و نظرات" در پایین صفحه، ارسال نمائید.

  این داستان بصورت صوتی در این فایل آورده شده است:

.: دانلود مستقیم فایل صوتی پیش‌جلسه :.

 

 

دفتر سوم  بيت 2600

 

         ز احمقان بگريز چون عيسى گريخت            صحبت احمق بسى خونها بريخت‏

 

قصهى اهل سبا و حماقت ايشان و اثر ناكردن نصيحت انبيا در احمقان‏

 

         يادم آمد قصه‏ى اهل سبا                     كز دم احمق صباشان شد وبا

         آن سبا ماند به شهر بس كلان             در فسانه بشنوى از كودكان‏

         كودكان افسانه‌‏ها مى‌‏آورند                  درج در افسانه‏شان بس سر و پند

         هزلها گويند در افسانه‏ها                     گنج مى‌‏جو در همه ويرانه‌‏ها

         بود شهرى بس عظيم و مه ولى           قدر او قدر سكره بيش نى‏

         بس عظيم و بس فراخ و بس دراز          سخت زفت و تو بتو همچون پياز

         مردم ده شهر مجموع اندر او                ليك جمله سه تن ناشسته رو

         اندر او خلق و خلايق بى‌‏شمار             ليك آن جمله سه خام پخته خوار

         جان ناكرده به جانان تاختن                 گر هزاران است باشد نيم تن‏

         آن يكى بس دور بين و ديده كور            از سليمان كور و ديده پاى مور

         و آن دگر بس تيز گوش و سخت كر        گنج در وى نيست يك جو سنگ زر

         و آن دگر عور و برهنه‏‌ى لاشه باز           ليك دامنهاى جامه‏ى او دراز

         گفت كور اينك سپاهى مى‏رسند         من همى‌‏بينم كه چه قومند و چند

         گفت كر آرى شنودم بانگشان              كه چه مى‌‏گويند پيدا و نهان‏

         آن برهنه گفت ترسان زين منم            كه ببرند از درازى دامنم‏

         كور گفت اينك به نزديك آمدند              خيز بگريزيم پيش از زخم و بند

         كر همى‏‌گويد كه آرى مشغله              مى‌‏شود نزديكتر ياران هله‏

         آن برهنه گفت آوه دامنم                    از طمع برند و من ناايمنم‏

         شهر را هشتند و بيرون آمدند             در هزيمت در دهى اندر شدند

         اندر آن ده مرغ فربه يافتند                  ليك ذره‌‏ى گوشت بر وى نه نژند

         مرغ مرده‏‌ى خشك و ز زخم كلاغ          استخوانها زار گشته چون بناغ‏

         ز آن همى‌‏خوردند چون از صيد شير      هر يكى از خوردنش چون پيل سير

         هر سه ز آن خوردند و بس فربه شدند  چون سه پيل بس بزرگ و مه شدند

         آن چنان كز فربهى هر يك جوان           در نگنجيدى ز زفتى در جهان‏

         با چنين گبزى و هفت اندام زفت          از شكاف در برون جستند و رفت‏

         راه مرگ خلق ناپيدا رهى است           در نظر نايد كه آن بى‏جا رهى است‏

         نك پياپى كاروانها مقتفى                   زين شكاف در كه هست آن مختفى‏

         بر در ار جويى نيابى آن شكاف            سخت ناپيدا و ز او چندين زفاف‏

 

شرح آن كور دور بين و آن كر تيز شنو و آن برهنه‏‌ى دراز دامن‏  (برای دیدن و شنیدن این ابیات در گروه آفتاب اینجـا کلیک کنید.)

 

         كر امل را دان كه مرگ ما شنيد           مرگ خود نشنيد و نقل خود نديد

         حرص نابيناست بيند مو به مو            عيب خلقان و بگويد كو به كو

         عيب خود يك ذره چشم كور او            مى‏نبيند گر چه هست او عيب جو

         عور مى‌‏ترسد كه دامانش برند            دامن مرد برهنه كى درند

         مرد دنيا مفلس است و ترس‏ناك         هيچ او را نيست وز دزدانش باك‏

         او برهنه آمد و عريان رود                   وز غم دزدش جگر خون مى‌‏شود

         وقت مرگش كه بود صد نوحه پيش      خنده آيد جانش را زين ترس خويش‏

         آن زمان داند غنى كش نيست زر       هم ذكى داند كه بود او بى‌‏هنر

         چون كنار كودكى پر از سفال             كاو بر آن لرزان بود چون رب مال‏

         گر ستانى پاره‏اى گريان شود            پاره گر بازش دهى خندان شود

         چون نباشد طفل را دانش دثار           گريه و خنده‏ش ندارد اعتبار

         محتشم چون عاريت را ملك ديد         پس بر آن مال دروغين مى‌‏طپيد

         خواب مى‏بيند كه او را هست مال       ترسد از دزدى كه بربايد جوال‏

         چون ز خوابش بر جهاند گوش كش      پس ز ترس خويش تسخر آيدش‏

         همچنان لرزانى اين عالمان               كه بودشان عقل و علم اين جهان‏

         از پى اين عاقلان ذو فنون                  گفت ايزد در نبى لا يعلمون‏

         هر يكى ترسان ز دزدى كسى           خويشتن را علم پندارد بسى‏

         گويد او كه روزگارم مى‌‏برند                خود ندارد روزگار سودمند

         گويد از كارم بر آوردند خلق                غرق بى‌‏كارى است جانش تا به حلق‏

         عور ترسان كه منم دامن كشان         چون رهانم دامن از چنگالشان‏

         صد هزاران فصل داند از علوم             جان خود را مى‌‏نداند آن ظلوم‏

         داند او خاصيت هر جوهرى                در بيان جوهر خود چون خرى‏

         كه همى‌‏دانم يجوز و لا يجوز              خود ندانى تو يجوزى يا عجوز

         اين روا و آن ناروا دانى و ليك              تو روا يا ناروايى بين تو نيك‏

         قيمت هر كاله مى‏دانى كه چيست     قيمت خود را ندانى احمقى است‏

         سعدها و نحسها دانسته‌‏اى              ننگرى تو سعد يا ناشسته‌‏اى‏

         جان جمله علمها اين است اين          كه بدانى من كى‌‏ام در يوم دين‏

         آن اصول دين بدانستى تو ليك           بنگر اندر اصل خود گر هست نيك‏

         از اصولينت اصول خويش به               كه بدانى اصل خود اى مرد مه‏




نظرات دوستان:

» برای نوشتن نظرتان درباره داستان یا غزل یا هر موضوع مرتبط با این جلسه، به قسمت "پیامها و نظرات" در همین صفحه(پایین‌) مراجعه کنید.


Saeed
 I believe the key point in this story is the last part of the title: اثر ناكردن نصيحت انبيا در احمقان
there is no reference to the advice by \"messengers, Anbia\" but we are expected to draw an implicit conclusion from the sotry.
I nsummary I believe the 3 charactes are representing 3 of our senses, which are in reality سه تن ناشسته رو, but we don\'t realize that and we act ignorantly on teh signals / symptoms and we end up with unexpected results, در نگنجيدى ز زفتى در جهان but at the end we all pass away, از شكاف در برون جستند و رفت‏
the 3 characters also represent the population of Saba city.
Regards
Saeed

------
 تبکم
با سلام ....
در این حکایت ، مشکل اهالی سبا ، هویت پنداری مبتنی بر حماقت و نادانی‌ست ... و سبا شهری‌ست بزرگ و تو در تو ..... که میتواند سمبل هویت پنداری ما باشد .... و جمعیت انبوه و در عین حال سه نفره آن ، سمبل خیالات پنداری و مبتنی بر توهم و صورت‌های ذهنی ماست که تعدد آن ، حاصل باز تولید و تکثیرذهنیات و اوهام درونی‌ست .... و از دیدگاهی دیگر این تکثر میتواند سمبل ارزشهایی اعتباری و انتزاعی باشد، که همه گیر و فراوان بوده اما حقیقتی در بیرون از ذهن ما و دیگران ندارد ....و چرا این شهر در عین وسعت و بزرگی ظاهری همچون یک کاسه کوچک است ؟ چونکه دارندهء محتوا و بودشی واقعی و اصیل نیست و دارای وسعتی خیالی و از نظرگاه حقیقت ، محدود می‌باشد ....

و در تفسیر بیرونی :

اندر او خلق و خلایق بی شمار
لیک آن جمله سه خام پخته خوار

خامان پخته خوار، سمبل افراد تنبل و بی تحرک اجتماع هستند که در صدد جستجو و تجربه شخصی برنمی‌آیند و از واخوردهء موجود در بازار که حاصل ذهن دیگران است ، ارتزاق میکنند .. و البته فایده‌ای واقعی از این کار نمی‌برند ، فقط میتوانند خلاء ناشی از ناکارآمدی هویت فکری را با این تصورات واهی پُر کنند ....
کوری که خود را بینا و حتی دوربین می‌داند و کری که ادعای شنیدن جزئی‌ترین صداها را دارد ، سمبل‌ کسانی هستند که از وجود خود که نیازمند دقت و بازبینی‌ست و در دسترس آنها قرار دارد غافل ، و به فضولی و عیبجوئی در دیگران و جاهائی که در محدوده قوه و توان آنها نیست، می‌پردازند .... و برهنه‌ای که نگران از دست دادن لباس بلند خود است سمبل کسی میشود که تصور میکند از همه چیز مطلع و به همه چیز داناست اما در واقع هیچ دارائی حقیقی ندارد ...... چرا که دانستن‌های او محدود به ذهن و حافظه است و از فطرت اصیل خود، بی خبر است ...

ز آن همى‌‏خوردند چون از صيد شير
هر يكى از خوردنش چون پيل سير

هر سه زان خوردند و بس فربه شدند
چون سه پيل بس بزرگ و مه شدند

و بر مبنای این توهمات ، دست به عمل و حرکت میزنند تا هم خود را حفظ کرده و هم خوراک به دست آورند ، پس به همین منوال تشخیص آنها از غذا هم ناقص و نارسا می‌شود و خوردن ذهنی چنین غذاهایی که از خیالاتی قدرتمند و مکرر ساخته شده ، هیکلی ستبر و فیل مانند، اما توهمی به آنها میبخشد ..... جوری که در جهان خیالی خود نمیگنجند ولی در جهان حقیقت ، به راحتی محو و نابود میشوند ... مصداق پهلوانان پنبه‌ای!

ممنون
 

ادامه ......

در رابطه با شخص برهنه‌ای که تصور میکند لباسی بلند به تن دارد و نگران بریده شدن یا دزدیده شدن لباس خیالی خود میباشد ... این لباس میتواند سمبل داشته‌های معنوی ویا دانستنی‌های ذهنی باشد که ما به آنها میچسبیم و همیشه نگران این هستیم که مبادا چیزی از آنها کم بشود ... چون خود را با آن آیدنتی‌فای کرده‌ایم و همچون یک دارائی مادی ، نگران از دست دادن آن یا کم شدن آن هستیم ... در صورتیکه در اصل خودش اگر توجه بشود .... یک انسانی که متصل با من حقیقی و اصیل خودش هست .... همیشه وصل به حقیقت است ... و چون حقیقت همیشه نو هست و تازه پس در لحظاتی که به سر میبرد در هر آن و بنا بر لحظه‌ای که در آن به سر میبرد ، یک چیز نوئی را میتواند داشته باشد و یک چیز نوئی را ارائه کند ... و جای هیچ نگرانی نیست که مبادا این داشته کم شود یا احیانا دزدیده شود .... دزدی از انسان متصل به حقیقت ، مثل این است که کسی بخواهد آبهای اقیانوس آرام را بدزدد ......

ممنون
-------
hossein
با سلام و احترام
جناب آقاي پانويس من تا جلسه 125 را گوش داده ام و در فكر تفسير اين جلسه بودم ولي چون من جلسات را از روي كتاب مثنوي دنبال ميكنم تقريبا تفسير آن را خواندم ولي يك حديث از حضرت علي (ع)يادم آمد كه بي ربط با اين داستان نيست و آن اين است : بگذارید و بگذرید ببینید و دل نبندید چشم بیندازید و دل مبازید که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت.حضرت علی (ع)
ايم بر شما شاد باشد.
------
سان شان
با سلام و احترام
شهر سمبل ذهن انسان است که آنقدر در آن ،افکار و تصاویر موهومی از دنیای بیرون و درون جمع شده که شبیه یک شهر بزرگ و وسیع و مثل پیاز تو در تو و لایه لایه از افکار پوشالی و سبک شده اما در واقع بزرگتر از یک کاسه نیست چون هیچ حقیقت و امر واقعی یا آدم واقعی و منطقی در آن شهر زندگی نمی کند این شهر یا ذهن ، بظاهر شلوغ و پرجمعیت بنظر میرسد اما این همه قیل و قال و جماعت را بیشتر از سه تصویر یا فکر ذهنی و موهومی تشکیل نمی دهد و هر چیز موهومی هر چقدر هم زیاد بنظر بیاید اما کم ویا هیچ است. آن اشخاص یا افکار ، پخته خوارند یعنی از القائات مرده و بیجان و پخته محیط بیرون و درون تغذیه کرده و بوجود آمده اند، خامند چون هیچ فهم و درکی از امور واقعی و حقیقت انسان ندارند. یک تصویر ذهنی که سمبل شخص کور اما تیز بین است از دیدن حقیقت و یا اصالت انسان کور است ، اما ریزترین مسائل و جزئیات را در دیگران می بیند و یا آنها را در ذهن بصورت توهمی می آفریند ، آنچه را که دیده، تعبیر و تفسیر می کند ، از آنها بخود هستی می بخشد در حالیکه از حقیقت خودش غافل و بیخبر است . فکر دیگر که سمبل شخص کر اما گوش تیز است ، مدام گوشش به دهان این و آن و یا زندگی دیگران است که از چه موقعیت اجتماعی برخوردارند، چه مدرکی دارند و ارزش و اعتبارهایشان چقدر است ، کی به زمین می خورند تا از شکست آنها شاد شود و همه آن اعتبارها را مال خود کند درحالیکه از شنیدن حقایق درونیش کراست ، خود را صاحب همه چیز میداند و ارزش زیادی بر خود قائل است اما درونش خالی و بی زر است ، فرد برهنه سمبل فکریست که یک دنیا اعتباریات برخود بسته ، خود را صاحب ارزشهای اجتماعی و علم و دانش و غیره میداند و از آنها برخود میبالد اما مدام نگران که مبادا دیگران از او جلو افتاده و ارزش و اعتبار موهومی او را بربایند، اما برهنه است چون جان و معنا ندارد، چون در توهم زندگی میکند. این سه نفر برای ایمن ساختن خود از شهر موهومی افکار ترساننده به ده موهومی افکار پناه دهنده میگریزند که در آنجا کسی نباشد و وجود موهومی آنها را تهدید نکند، اما فرقی نمی کند آنجا هم از مرغ چاق اما بدون گوشت تغذیه میکنند یعنی از ارزش ها و اعتبارهای بظاهر دهان پرکن اما بس لاغر ، چون موهومی و بی جان و بی معنی است و آنقدر دست بدست اذهان گشته ، آنقدر تعبیرو تفسیر شده اندکه سوراخ سوراخ شده و هیچ چیز از آنها باقی نمانده است ، آن مرغ چاق را یعنی آن تصاویر را در دیگ ذهن که برای امور روانی ، بی سر و ته و غیر منطقیست و قادر به تجزیه تحلیل آن امور نیست دوباره با آتش توهمات می پزند و میکشند و میخورندو سیر میشوند یعنی کسی که اسیر هویت فکریست تصاویر ذهنی را با اشتهای تمام میخورد و از دید خودش چاق و فربه میشود طوریکه ادعایش دنیا را پر میکند اما چنان از حقیقت دور و از معنی و معرفت تهی است و لاغر که می تواند از درز یک در عبور کند . نمی دانم شاید از شکاف در عبور کردن اشاره به مرگ انسان دارد که بهنگام مرگ، لخت و عور و لاغر و بدون آن دارائی های عاریتی از این دنیا می رود.انسان اسیر ذهن منیتی ، ذهنی که متشکل از این افکار کور و کر و برهنه است ، اینهمه از جزئیات زندگی دیگران با خبر است و قیمت همه چیز را می داند اما از حماقت ،جوهر و قدر خودش را نمی شناسد. چنین آدمی مسلم است که زندگی هر چقدر هم پرنعمت و پررحمت باشد برای او جان کندن است
------
morteza.deyanatdar
 با سلام ودست مریزاد
شعر را خواندم,حتی چند شعر بعدی آنرا صحبتهای شما را هم گوش کردم و سپس چند خطی هم نوشتم اما همه آنها را پاک کردم برای اینکه:
....
لیک دارم خبر از ابن عم پیغمبر
که قبیح است سر سفره اشخاص کریم
مختصر توشه خود آوری از چنته بدر

همین!!!

-------

انجیر:
سلام
قدر دانی و سپاس برای پیش خوانی، ایده خوبی است
شنیدن داستان قصه اهل سبا من را به یاد تابلو "سه سن زن " اثر گوستاو کیلیمت انداخت
این تابلو را چند ساله پیش در یک نمایشگاه به نام "سمبولیسم" دیدم ، عکسش را برایت میفرستم
حماقت اهل سبا متوجه نشدن شکوه هستی و گذشت زندگی ، " لمس نکردن" که تمام زندگی فقط یک لحظه است
شهر عظیم زندگی است و پیچیدگی هستی هم لایه لایه های پیاز است و ۳ تن هم سه پرید -دوره زندگی است.
دیده کور و دوربین - پرید آگاهی -در تابلو زن با چشم بسته ایستاده با ۲ پا بر زمین با یکی روی یک قالی گل / ستاره به رنگ غروب آفتاب و پای دیگر روی سنگ; سمبول شکستگی بودن وجود انسان نسبت به قدرت و بزرگی کیهان.
کور بیننده است چون ما فقط با چشم نمیبینیم و به قول یک کسی هرنگاه ما اکو -باز تاب- یک فکر است و دید ما تحت تاثیر گوش ، مشام ، زبان ، قلب ، ذهن و فرهنگ جامعه و تجربه های شخصی ما است
بچه هم سمبول ان تیز گوش و سخت کر است که در آغوش مادر پیدا و نهان را میشنود
و ان برهنه نا امن هم ان مادر است که با لباس اش ساق پاهای خود و بچه را به هم بسته کرده گویی متوجه یکی بودن سرنوشت انسان ها است
شاد و سر حال باشی
------

 

 


---------
 
غزل شماره 510 از دیوان شمس:
 
باز به بط گفت که صحرا خوشست             گفت شبت خوش که مرا جا خوشست
سر بنهم من که مرا سر خوشست            راه تو پیما که سرت ناخوشست
گر چه که تاریک بود مسکنم                     در نظر یوسف زیبا خوشست
دوست چو در چاه بود چه خوشست          دوست چو بالاست به بالا خوشست
چونک خدا روفت دلت را ز حرص                رو به دل آور دل یکتا خوشست
از تو چو انداخت خدا رنج کار                     رو به تماشا که تماشا خوشست
گفت تماشای جهان عکس ماست            هم بر ما باش که با ما خوشست

                                  نور خدایی‌ست که ذرات را
                            رقص کنان بی سر و بی پا خوشست
 


--------

کتاب‌های صوتی خودشناسی:

   جدید: کتاب شادمانی خلاق (پنج فصل تازه) توسط آقای مخمور

-------

خلاصه‌برداری‌های جلسات قبل:

       1. خلاصه‌برداری 13 جلسه اول بصورت  pdf در یک فایل (تهیه شده توسط خانم سوگند)

       2. خلاصه برداری جلسات 80 تا 90 در یک فایل (تهیه شده توسط آقای تبکم)

       3. خلاصه برداری جلسات 91 تا 100 در یک فایل (تهیه شده توسط آقای تبکم)

       4. خلاصه برداری جلسات 101 تا 110 در یک فایل (تهیه شده توسط آقای تبکم)

       5. خلاصه برداری جلسات 111 تا 120 در یک فایل (تهیه شده توسط آقای تبکم)

       6. خلاصه برداری جلسات 121 تا 130 در یک فایل (تهیه شده توسط آقای تبکم)

 


 

---------

Share

»
در صورتیکه دربارهٔ مطالب این جلسه نظری دارید، می‌توانید در قسمت "پیام‌ها و نظرات" (در پائین) نظرتان را بنویسید.
 

 
» اگر سئوالی دارید، لطفاً قبل از ارسال سئوالتان، به بخش "پیوندها" در ستون سمت راست صفحه مراجعه نمائید.
   

» اگر برای تهیه DVD جلسات شرح مثنوی سئوال دارید، لطفاً فقط از طریق صفحه سفارش DVD اقدام کنید. توضیح کامل داده شده است.
 

                                                                                              -------

پیام‌ها و نظرات:

 شما می‌توانید بوسیلهٔ فرم زیر پیام و نظر خود درباره این برنامه را بنویسید. سپس دکمهٔ Submit را کلیک کنید:

نام:
آدرس ایمیل(لطفاً بدقت وارد نمایید):
متن پیام:


 

برای دانلود فایلهای صوتی و متن جلسات گذشته، به صفحه‌ی آرشیو مراجعه نمایید.

 
 

اطلاعات مرتبط:

» فایل‌ متنی خلاصه‌برداری جلسات اول تا سیزدهم، توسط خانم سوگند:  

» معرفی لینک "مقدمهٔ جلسات شرح مثنوی" تهیه شده توسط آقا و خانم اسلامی:

دوستان تازه‌وارد حتماً لینک فوق را مطالعه نمایند.

 

---------

 جلسات پیش:

 
»
دانلود تمامی فایل‌های صوتی جلسات گذشته از طریق مراجعه به صفحهٔ آرشیو: به این صفحه مراجعه نماييد:

 

 

» برای سفارش  DVD مجموعه فایل های صوتی(mp3) و متن(pdf) جلسات گذشته، اینجا کلیک کنید.

روی تصویر DVD کلیک کنید:

 

---------
 

 

.: پیـوندها :.
 
 

---------

 

.: تماس با ما :.
 
برای ارتباط با گردانندهٔ جلسات، پیام خود را به آدرس زیر ایمیل نمایید:
 
 
همچنین می‌توانید در گروه این جلسات در سایت فیس‌بوک عضو شوید: